بنام آنكه هستي شيداي اوست
اين مهر ماه آخرين مهرماهيه كه دخترم محصله دوازده سال به همين سرعت گذشت انگار ديروز بود كه برديمش جشن شكوفه ها. يه احساس خوبيه احساس ميكنم كه بخشي از وظيفمو انجام دادم يه حس آرامش و راحتي دارم.
بچه هامو يه جا مدرسه بردم كه با همكلاسي ها و هم مدرسه اي هاشون دوست باشند و دوست باقي بمونند اينور و اونور نبردم چون خودم تجربه داشتم و پنج سال ابتدايي رو در پنج مدرسه درس خوندم و آسيب ديدم.
آيندشونو قرباني ماجراجويي و قهرمان بازي خودم نكردم و در به درشون نكردم وقتي بچه دار شدم از مسووليت خودم خبر داشتم و فكر كردم و انجام دادم. دلي رو نشكوندم كه نگران باشم كه خودم تاوانشو بدم و بچه هام آسيب ببينند يا سر بچه هام بياد حق تحصيل و دوران كودكيشونو به نحو احسن تامين كردم و شرمنده نيستم. انشاالله با همت خودش و ساپورت ما به بهترين رشته در دانشگاه بره و موفق باشه. بيشتر از بضاعتم تامينش كردم و اگه خوب و عميق نگاه كنه قطعا سپاسگزار و قدردان ميشه.
تا عمر دارم انجام وظيفه و مسووليتهام كوتاهي نميكنم انشاالله هردو، هم دخترم و هم پسرم موفق باشند وقتي مدرسه رفت من وبلاگ نويس بودم الانم وبلاگ نويسم از سه سالگيش وبلاگ نويس بودم
خدايا مرسي
بنام آنكه هستي شيداي اوست
اين مدت سختي فراواني كشيدم كه از گفتنش شرمم مياد و ديروز خيلي خسته و ناراحت خوابيدم خواب ديدم.
خواب ديدم رفتم يه جايي مثل اول توچال. تو سربالايي اونجا خيلي شلوغ بود. يه دختري رو ديدم انگار قرار بود با هم باشيم اون بهش ميخورد زير سي سال باشه خيلي خوشگل و سفيد و نسبتا قد بلند و قد و بالاي كشيده و ناز با موهاي طلايي. اما همه ي پسرا دنبالش بودند اومد چسبيد به بازوي دستم و دستشو محكم حلقه كرد دور بازوم و گفت من هيچوقت ازت جدا نميشم. يه نگاه كردم به پسرايي كه دنبالشند! خواستم برم سمتشون ديدم زيادند برگشتم با تندي گفتم اينا كييند دنبالتند؟! در حاليكه اصلا نگاهشون نميكرد گفت مهم نيستند، اصلا برام مهم نيستند من تو رو ميخوام. گفتم اينهمه پسر دنبالتند! در حاليكه باز اصلا نگاهشون نميكرد و براش مهم نبودند گفت اصلا باشند يا نباشند برام مهم نيستند من تو رو ولت نمي كنم من تو رو ميخوام. واستادم دوباره برگشتم سمت پسرا خيلي زياد بودند هي ميخواستند بياند سمت اون دختره كه به من چسبيده بود اما انگار نمي تونستند و هر كدوم يه چيزي بهش ميگفت اما اون اصلا محلشون نميذاشت دوباره هي به اين نگاه كردم به اونا نگاه كردم با حالت عصبي راهمو كشيدم برم دختره با سرعت در حاليكه به دست و بازوم چسبيده بود با بغض و التماس گفت من ازت كنده نميشم ولت نميكنم. يه مكثي كردم و باز به پسرا توجه كردم و با خودم گفتم وقتي هيچكي بجز من براش مهم نيست چه اهميتي داره كه اينهمه خاطرخواه داره! مهم اينه كه اون فقط منو ميخواد. منم بازوشو سفت فشار دادم و دستشو گرفتم دوتايي با خوشحالي راهمونو گرفتيم كه بنظرم از خواب بيدار شدم.
امروز تمام وقت به اين خواب فكر مي كردم ياد سوره هاي قرآن افتادم كه خدا به پيامبرش ميگه به نت بگو يا اطاعت كنند يا بهشون بگو بياييد مهرتونو بدم و به خوشي طلاقتون بدم اميد است كه اگر آنها رو طلاق بدي خدا بهتر و پاكدامن تر و فرمانبردار تر از آنان به همسري تو در بياره و تعبير خواب رو دونستم خدا منو بين زمين و هوا مي بينه و من تنها نيستم.
چقدر دلم براي اون دختر تنگ شده به خدا گفتم خدايا اونو خيلي ميخوامش كجاست؟! عزيييييزم
بنام آنكه هستي شيداي اوست
كيا تا حالا خواب بهشت رو ديدند؟ كيا خواب جهنم رو ديدند؟
اينروزا همش فكر مي كنم بهشت موعود آيا همين زمينه؟ تو قرآن نوشته به وسعت زمين تا آسمون يا آسمونها اينجاشو آسمون يا آسمونها دقيق يادم نيست اما وقتي از قبر بيرون مياييم تو زمينيم ديگه. بعد تو قرآن نوشته شده مرتبه هاي تو بهشت بسيار بيشتره از مرتبه هاي تو زندگي دنيوي يعني طبقاتي كه داريم فرودست و متوسط و غني و ازين چيزا بهشتيان خيلي غني دارند و اينكه چقدر مرتبه و طبقات دارند رو نمي دونم اما نوشته شده بسيار بيشتره از زندگي توي دنيا
فكرشو بكنيد خدا اين دنيا رو از اينهمه جنايت و خيانت و خونريزي و دروغ و گناه پاك كنه و تبديلش كنه به بهشت و تو قرآن نوشته جهنميان كه ثروتمند بودند ميگند اون اشرار كجاند نمي بينيمشون؟! درحاليكه اشراري كه اونها بهشون لقب اشرار داده بودند تو قرآن اومده تو بهشتند و خدا دلهاشونو ار كينه پاك ميكنه. فكرشو بكنيد آدماي با كلاس و افاده اي و پر ادعا جهنمي ميشند و آدمايي كه اصلا حساب نميشدند پراحترامند و پر آبرو و باشخصيت و اين موضوع خيلي طولاني تره از زندگي دنيا چرا كه تو قرآن نوشته شده يك روز اونجا برابره با هزار سال اين دنيا وااااااااااااااااااااااااااه ببينيد چه عذابي ميكشند انكار كنندگان
من كه عميقا مومنم به اين ماجرا و غير از اين نيست خداوند عاقبت بخيرمون كنه
در ضمن در تكميل پست قبلي اينكه يه جا تو قرآن اومده حضرت ابراهيم دنباله روي حضرت نوح بوده يعني همون يكتا پرستي و مسلماني. مسلمانم يعني تسليم خدا بودن
پي نوشت: بعضي اوقات دلم تنگ ميشه خيلي زيادم تنگ ميشه اوناييكه عاشق بودند و شكست خوردند و به هر دليلي نشد هم مثل منند؟ اگه آره چيكار مي كنند بياند تو خصوصي بهم بگند. ممنون
بنام آنكه هستي شيداي اوست
اينروزا مطابق همه ي ماه رمضونا مشغول مطالعه ي قرآنم.
چندي پيش نكته اي در قرآن توجهم رو جلب كرد.اين كه خداوند در قرآن حضرت ابراهيم رو رئوف و بردبار توصيف كرده در قرآن آمده كه نوح وقتي طوفان شروع شد يا در حين طوفان بوده با بعدش از خدا خواست پسرشو نجات بده و گفت خدايا پسر من از خاندان منه خدا هم خيلي تند پاسخ داده پسرت هرگز ار خاندانت نبوده و او را اعمال ناشايست بوده كه تو خبر نداري و از جاهلان نباش و در خواست جاهلانه نكن و نوح ترسيده و از خدا طلب بخشش كرده اما ابراهيم وقتي خدا بهش ميگه ميخواد قوم لوط رو نابود كنه نوشته ابراهيم با خدا بسيار صحبت كرد و خداوند ملايم تر بهش گفته خكم نابودي فوم لوط صادر شده و برگشت ناپذيره و آنچنان كه قهميدم خداوند با حضرت ابراهيم ملايم تر صحبت كرده تا با حضرت نوح و آنچنان كه من ميفهمم كساني كه بردبارترند و مهربان تر خدا هم با آنان مهربان تره.زيرا كه در قرآن اومده ابراهيم با ما بسيار بحث كرد و خدا هم ملايم بهش پاسخ داد هم قوم لوط هم پسر نوح هر دو گناهكار بودند و هر دو پيامبر از خدا خواستند كه مجازاتشون نكنه اما پاسخ خدا به ابراهيم ملايم تر بوده تا نوح.
نتيجه آنكه دوستان ملايم باشيد و مهربان و بردبار و رئوف تا خداوند باهاتون مهربون تر باشه
خستگي هاي مردان ايراني كه تمومي نداره بقول انديشمندان غرب، مردم خاورميانه عادت كردند در بحران زندگي كنند.
خستگي هاي تحميل شده از جانب جباران رو كار ندارم خستگي هايي كه خانواده تحميل مي كنه رو كار دارم!
ده روز عيد رو تو خونه تنها بودم، بدون غذا و بدون حتي يك تماس كه حالت چطوره عذا چي خوردي يا حتي پيام مجازي! داستان جو گيري از عيدي هاي بچه هاست كه دو روز اول از خانواده ي من گرفتند و طوري جو گرفتشون كه گمانشان برد كه نه عيد تموم ميشه و نه پولها! خستگي ها رو تلنبار گذاشته بودم عيد در كنم اما خستگي ها را افزودند.
خدا رحمت كنه علي بيضي دوست مرحومم رو. هميشه بهش مي گفتم علي صبر مي كنم سر زمان مناسب. اين انديشه كه فرصتي براي انتقام خدا بهم ميده آرومم ميكرد هميشه مي گفتم علي فلان موضوعو بخاطرت بسپار كه صبر مي كنم سر فرصت مناسب ببين چيكار مي كنم.حالا همين حس يه حسي خوبه كه انگار از يه جايي ديگه مياد كه ديده نميشه و آرومم ميكنه كه انگار يكي ميگه صبر كن فرصتش پيدا ميشه.
هميشه از نزديك ترين فرد زندگي آدم كمرش خرد ميشه وگرنه غريبه كه كمر آدمو نمي تونه بشكنه. بعضي ها رو كه مي بينم خير نديدند چقدر خوشحالم ميكنه و اين اولين باره كه از خير نديدن دو نفر من خوشحال شدم هيچوقت ازين موضوع خوشحال نمي شدم.خداوند حكيمه ميدونه يه عده براي هميشه بايد بدبخت باشند. زيرا كه اينان هميشه بدخواه مردمند و نمك به حرام.كسي كه تو چشماي باباش زُل بزنه و بگه من تا سكته كردنتو نبينم اين جيگرم خنك نميشه تو باعث شدي كه من خواستگار نداشته باشم تو اينقدر ازم بد گفتي كه هيچكي خواستگاري من نمياد.
ابزار لازم و مكفي براي انتقام در دستان من هميشه هست از آه تا قلم اما بگذار بوقتش.
درباره این سایت